یا اباعبدالله الحسین

رابعه ی عدویه از زنان عارف و پرهیزگار قرن دوم است که در تذکره اولیای عطار شرح حالش نوشته شده است. ودرآن کتاب از پیامبربزرگوار اسلام (ص) نقل شده که «این دخترسیده ای است که هفتاد هزار ازامت من در شفاعت او خواهند بود.
حکایت «مردی که گشایش می خواست و جواب رابعه به او»
بیخودی میگفت در پیش خـدای
کای خدا آخر دری بر من گشـای
رابعـه آنجـا مگر بنشستــــه بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود
منطق الطیر عطار نیشابوری
حکایت «آتش در دوزخ و بهشت رابعه»
یک شبی درشهر پیچید این خـــبــر رابعـــــه آن عـــــــارف شوریــــده سر
آن که گشته آسمان ها مســت او مشعلی سوزنده انـــــدر دســــت او
خشمگین دردست دیــگر جـــام آب می رود در قعـــــر صــحرا بی رکــــاب
آب و آتش چیست شد پراین سوال با تشر در نطـــق شد آن بی مثـــــــال
می روم با آب تا ســـازم خمـــــوش دوزخ و آن شعــــــله هــــای پـرخروش
باز تا آتــــــش زنـــــم فــــــردوس را تاکنــــــم این خــــــلق مـسکین را رها
می روم تا جامشان را خون کنــــم اهل ایـــــــن بازار را مفتـــــــــون کنــــم
تا خلایق جمله بی مزد و هــــراس ازوفـــا گویند آن شــــــه را سپـاس
شعر:محمد حسین غلامی سرای
منبع: پایگاه خبری تحلیلی سخن پرس
رضا شیبانی اصل یکی از شاعران جوان استان آذربایجان شرقی است که در سالهای اخیر به عنوان یکی از چهرههای مطرح و توانا در عرصه شعر جوانان کشور مطرح است. شیبانی اصل از جمله شاعرانی است که بیشتر در موضوعات اجتماعی میسراید. بیان دردهای اجتماعی و اخلاقی در جامعه یکی از موضوعات پرتکرار در شعرهای اوست.
وی هماینک مجموعه شعری با عنوان «پاییز تبریز» را در دست انتشار دارد که تا پایان سال جاری روانه بازار کتاب میکند. بیشترین مضمون سرودههای این اثر، موضوعات اجتماعی و عاشقانه است.
سروده ذیل نمونهای از اشعار شیبانی اصل است:
با من ستیزه پیشه کن ای دوست!…کم کَمَک
تا وا رهیم از عشق…از این درد مشترک
دنیا به عاشقان وفایی وفا نکرد
افسانه بود دولت یاران بی کلک
زخمی بزن که عشق فراموشمان شود
بی منت دوای حکیمان بیمحک
ما هر دو دل به یک نمکین چهره داده ایم
زخمی بزن به حرمت این عشق و این نمک
ما هردو عاشقیم و به جایی نمی رسیم
من راضی ام به این -لی عشق- و -وصال لک-
یک بار پا به روی دل خود گذاشتن
بهتر که پا نهد به دلت بار ها فلک
هر چند بار گندم من دلرباتر است
آتش زدم به مزرعهام …ای دلت خنک!
من پیشتر به سنگ ستم سر سپردهام
قابیل من ! عنان مکش از جنگ تک به تک
چون گرگها تمام تنم را بکش به نیش
این لقمه نوش توست…چو افعی بزن به رگ
جایی که مرغ عشق به دادی نمیرسد
باشد مگر کنند کلاغان تو را کمک
یک گریه نیز پا نگرفته است در گلو
فریاد از توحش این بغض رگ به رگ
غیرت ندارد عشق که در کوره راه عمر
هر خنده رو نگار سفالی است پر ترک
ما خون غیرت فلک رگ بریده ایم
یعنی که ….خوردهایم به روی زمین شَتک
منبع : پایگاه خبری تحلیلی سخن پرس
وئــردي صبــــــا مـــجــنـــونـه آرام دلينـنـن اي قالــــميــش آواره ديـــاريــنـــن ائلينــن
توپراقـلار اوسـده نــازنيـــن ياريــن ياتـيبدي آي تك نگارين دامــن شب ده باتـــيبــدي
گل چهره سي بــاد خزانـنــان اينجــيـوردي تـــا آخرين لحظه فقــط مجنــون دييـــردي
گوزلور سنــي تــــوپراقلار آلتينــدا نــگاريــن سزليـر دل تـــوپــراقــــدا دا او دلفكــاريــن
مجنون اشيتجاق بوغم جانسوزي سولدي قان ياشينان گوزلر پريشـان اولدي دولدي
اوز قويدي يارين سمتينه جان پارچالانموش گوزياشي سيل تك كاسه ی گوزدن جالانموش
يتــدي او قبــرستانـه كه دنيــاســي اوردا بـيـلمـوردي امــا نازنيـــنون قبــري هـــاردا
بيردن ساتاشدي گوزلري بيــر نــوجـــوانـه بي اختيــار اوزتـــوتــدي او آرام جــانــــــه
ليلي هــاياندا توپــراغي بـاغرا بــاسوبـدي او مهربانوم سويله كه هـارادا يــاتــوبــدي
او دلبر شيرين بــو پــرسـش دن آليشــدي مجنونيلـن بيــردن عتـــابينـن دانيشـــدي
منن نشــان ياري اي عــاشق آليــرســـان عشـّـاقه يـاريـن تاپـّاقي آسان دي آسان
گر عــاشق صـادق سن ايندي چك نقابي قويمــا بو قبـره شعلـه ســالسون آفتابي
هـرقبردن توپــراق گوتور اوغجــونــدا ايـیـله گر وئرســه يارين عطريني يتــدين دليلــه
هر قبــردن كه بير حــزين آواز اشيـتديــن اوردا دايــان چــون مـدفن عشاقه يتديـن
مجـــــنــون تــــمــام قــبرلــردن ايیليــوردي گوزياشلارينـان سوزلريـن يــاره دييــــردي
بيرلحظه بير قبري دايــنــدي باغرا باسـدي او قبرين اوسده وئردي جان بال و پر آچدي
شاعر: محمدحسین غلامی سرای
منبع : پایگاه خبری تحلیلی سخن پرس